خــدایا! لنت گنـاهانـم خـورده شده،کمکم کن در دره معصیت نیفتم.
الاهی! خلافی من سنگین شده،خود قلم عفو بر جریمه هایم کش.
ای مهربون! مرا در صندق عقب لطف خود هم سوار کنی قبـول دارم.
پـروردگارا! قلبـم،نیاز به معاینه فنی دارد و من پشت گوش انداخته ام
تایر سلوکم سوراخ است و تیوب تفکرم کم باد.آینه دلم با چکش سرکش،ترک برداشته و دزد گیر نفس و شیطانم،باطری اش شارژ ندارد.
ای حکیم!روزها هر چه گاز میدهم نمیتوانم به اوج بندگی ات برسم؛ گمانـم که یادم رفتـه تـرمــز دستی خویشتنداری ام را بـررسی کنـم.
ای ناظرهمیشگی! متوجه شده ام که دوربین مخفی فرشتگانت از تمام لحظاتم عکس و فیلم برداشته،به خاطر عبور از چراغ قرمزها مرا ببخش!
به خاطر توقف در جاهایی که نباید توقف می کردم،مرا ببخش! به خاطر بوق زدن های نامربوطم مرا ببخش! به خاطر نگاه هم به عقب از آینه شهوت مرا عفو کن! به خاطر سبقت های بی جایم از اولیاء ات مرا ببخش!
ای عشق من! با تریلی رحمتت برمن غفران بیاور!
ای سالار! بنزین عمرم را بی جهت قبل از موعدش تمام کرده ام،جان مرا گاز سوزی کن تا ابد در مسیر تـو بـرانم!
ای اتوبان کرمت بی نهایت!
:: موضوعات مرتبط:
ادبیات ,
,
:: بازدید از این مطلب : 870
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0